داشت زیر زمین زندگی اش را میکرد… یک روز من را صدا کردند بیا که بازدید یکی از اعضای شورای شهر را داریم، تو از معضلات کارتن خواب های این محل برایشان توضیح بده و نشان بده که برای رفع معضلات داریم روی برنامه های کاهش آسیب کار میکنیم.
وقت تنگ بود و جمعیت زیاد، تو اون موقعیت فکر کردم اگر فقط یک جا ببرمشان و ته آسیب را ببینند، بهتر از این است که دور پاتوق بچرخانمشون و حساسیت برای خودشان و مددجوهای اونجا ایجاد کنم.
پس بردمشان محل سکونت شماره یک را نشان دادم که بگم آدم ها زیر زمین چطور زندگی می کنند و کرونا و اعتیاد و سرما و جنسیت و همه و همه چه به روزشان آورده است که ته خطی اون بیابان شده اند.
بازدید تمام شد و رفتند …. آه صاحب لانه ماند برای من که چند روز پس از بازدید ریختند و خانه اش را خراب کردند.
حالا به جایی که زیر زمین زندگی کند، چادر زده است و کنار ویرانه همان آلونکی که سالها در آن زندگی کرده بود، زندگی می کند. خانه اش زیر زمین بود ولی گرم بود، شومینه ساخته بود، طاقچه داشت، پرده داشت، پله داشت.
حالا ماه هاست من ماندم و شرمندگی هر روز از دیدن زنی که ته خطی تر از قبل شده، مسبب ویرانی خانه اش را من و تیم ام میداند و همان محدود خدماتی که از ما میگرفت و معدود ارتباطی که با ما داشت را هم از دست داد.
این بلایی است که بازدید های هزار وعده سر پاتوق ها و فعالیت های کاهش آسیب می آورد.
پاتوق، نمایشگاه نیست، خیریه نیست، بازدید نمیخواهد، خییر نمیخواهد. برنامه های کاهش آسیب تخصصی است، بودجه میخواهد، متخصص میخواهد، به خاطر خدا اگر کمک نمیکنید، خراب نکنید، سخت ترش نکنید.
کم مانده به تغییر و تحولات شورای شهر تهران، زیادش رفت، تو کمی که باقی مانده به داد زنان آسیب دیده بی سرپناه شهر برسید، بازدید کردید، دیدید، شنیدید، ما را نسپرید به بعدی ها، قلم دست تان است، اعتبار دارید، قدم بردارید، از ما بی تفاوت نگذرید.
وعده دادید عمل کنید
دوم فروردین سال هزار و چهارصد