رکنا: احساس تاسف و شاید همدردی، تنها حس هایی است که با مشاهده کودکان زباله گرد در ما شکل می گیرد؛ کودکانی که تا کمر در سطل های زباله خم می شوند یا کیسه های بزرگتر از هیکلشان را روی دوش خود می کشند و تمام طول روز تحت استثمار اربابان خود یعنی همان فعالان باندهای زباله گردی قرار دارند؛ کودکانی که بسیاری از ما هیچ چیز از داستان زندگی آنها نمی دانیم و اصلا خبر نداریم که چطور باندهای زباله گردی، تمام زندگی این کودکان را دزدیده اند و آنها را از خانواده هایشان در افغانستان خریده اند. ما از دیدن کودکان زباله گرد تاسف می خوریم، ولی به این فکر نمی کنیم که اغلب این کودکان طول عمر کمی دارند و چون وجودشان از قارچ و عفونت پر شده است، خیلی زود بیمار می شوند و زود هم می میرند.
با وجود این که هیچ گاه آمار دقیقی از تعداد کودکان زباله گرد در ایران منتشر نشده است، اما آن طور که محمود علیگو، رئیس اورژانس اجتماعی کشور اعلام کرده، برآورد می شود که آمار کودکان زباله گرد فقط در تهران به 4 هزار کودک برسد. براساس اظهارات این مقام مسئول و البته سایر مسئولان و پژوهشگرانی که درباره کودکان زباله گرد تحقیق کرده اند، بیشتر کودکان زباله گرد را اتباع افغان تشکیل می دهند؛ اتباعی که به گفته بسیاری از کارشناسان حوزه آسیب های اجتماعی، باندهای زباله گردی آنها را از خانواده هایشان در افغانستان خریده اند و کودکان زباله گرد ناچارند که صبح تا شب چه در کوچه و خیابان و چه در کارگاه های پسماندی که در آن می خوابند، با زباله دست و پنجه نرم کنند.
البته بعید است که مسئولان سازمان های حمایتی و نهادهای بین المللی حمایت از کودکان، از این شرایط کودکان زباله گرد خبر نداشته باشند و البته عجیب است که این نهادهای داخلی و خارجی سال هاست که هیچ اقدامی اساسی برای حل معضل کودکان زباله گرد انجام نداده اند.
آرزوهای بربادرفته کودکان زباله گرد
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، روزگار سیاه از افغانستان تا تهران؛ این سرنوشت زندگی بسیاری از کودکان زباله گرد است. کودکانی که آرزوهای بربادرفتهای دارند و تقریبا هیچ آینده ای پیش روی خود متصور نیستند. کودکانی که آرزوهایشان به خوردن پیتزا یا داشتن لباس تیم های آبی و قرمز پایتخت تقلیل یافته است و وقتی از آنها می پرسی که دوست داری چه کاره شوی، در جواب می گویند که «دوست داشتم» معلم یا دکتر شوم؛ این کودکان فعل گذشته را به کار می برند، چون می دانند هیچ آینده ای پیش روی آنها نیست و در تمام سال هایی که پیش رو دارند، باید همچنان در زباله بلولند و غلت بخورند.
عمده کودکان زباله گرد را اتباع افغانستانی تشکیل می دهند و نفوذ باندهای زباله گردی در کشور همسایه به حدی است که این کودکان را از پدر و مادرشان می خرند و آنها را از مرز رد می کنند و یک راست به دل زباله های تهران می آورند.
مسئولان این باندها نیز که بعضا هیچ دستمزدی به کودکان زباله گرد نمی دهند و صرفا در کارگاه های پسماند به آنها جای خواب و غذا می دهند، کودکان را این طور توجیه می کنند که ما دستمزد شما را برای خانوادههایتان در افغانستان می فرستیم؛ وعده ای که البته از نظر بسیاری از فعالان حوزه آسیب های اجتماعی کاملا توخالی است و باندهای زباله گردی عملا کودکان زباله گرد را تحت استثمار گرفته اند.
از بازی کردن جدا شدند و به زباله گردی مجبور شدند
این نکته ای است که سپیده علیزاده، فعال حوزه زنان و کودکان در گفت و گو با رکنا در میان گذاشت و اظهار داشت: باندهای زباله گردی بسیاری از کودکان زباله گرد را در حین بازی کردن از زندگی عادی خود جدا می کنند و در صندوق عقب خودروهای شوتی ها می اندازند و از مرز رد می کنند و به تهران می آورند. آن هم در شرایطی که ممکن است حتی هفت کودک روی یکدیگر در صندوق عقب این خودروها چپانده شده باشند.
این فعال حوزه آسیب های اجتماعی ادامه داد: خانواده های این کودکان افغانستانی، در ازای پولی که از باندهای زباله گردی دریافت می کنند یا دستمزدی که باندهای زباله گردی به ازای کار این کودکان در تهران، ماه به ماه به حساب آنها واریز می کنند، با رضایت کامل، کودکان خود را به باندهای زباله گردی می سپارند.
البته از نظر علیزاده، به نظر می رسد که این باندها بعد از کشاندن کودکان به تهران و راضی کردن خانواده های آنها، یا اصلا هیچ پولی به والدین نمی دهند یا مبلغ پرداختی آنها به والدین بسیار کمتر از کار شدیدی است که این کودکان در طول روز انجام می دهند.
وی در ادامه تاکید کرد: در شرایطی که کودکان زباله گرد احساس می کنند که دستمزد آنها ماه به ماه به حساب خانواده هایشان واریز می شود تا آنها بتوانند با کار کردن کودکان خود امرار معاش کنند، عملا این اتفاق رخ نمی دهد و به نوعی باندهای زباله گردی هم این کودکان را تحت استثمار قرار می دهند و هم از وضعیت دشوار معیشتی خانواده هایشان سوء استفاده می کنند.
زندگی در میان قارچ، عفونت و شیرابه
اولین چیزی که این کودکان در هنگام رسیدن به تهران با آن مواجه می شوند، بوی تعفن ناشی از زباله های موجود در کارگاه های پسماند است؛ چراکه این کودکان از صبح تا شب باید در کوچه ها و خیابان های شهر زباله جمع کنند و از شب تا صبح هم باید در آلونک های کوچک موجود در کارگاه های پسماند استراحت کنند. یعنی این کودکان به صورت ناگهانی تمام زندگی خود را از دست می دهند و ناچار می شوند که برای سالیان سال که زیر یوق اربابانی کار کنند که هر کدام از آنها مسئول یک کارگاه پسماند در تهران یا اطراف پایتخت هستند.
نخستین آسیب زندگی در میان زباله ها تهدید وضعیت سلامتی کودکان زباله گرد است و آن طور که علیزاده می گوید، بیشتر این کودکان طول عمر کمی دارند. او تعریف می کند که اغلب کودکان زباله گرد دچار آسیب های جسمی فراوانی می شوند و بیشتر آنها زخم های بسیاری روی دستشان دارند و حتی وقتی هم که شیشه یا سایر زباله های تیز منجر به بریده شدن دست این کودکان می شود، هیچ کس حاضر نیست که آنها را برای ترمیم زخمشان به بیمارستان ببرد و اغلب زخم های این کودکان بدون هیچ دارو یا پانسمانی و به مرور زمان درمان می شود.
این فعال حوزه آسیب های اجتماعی ادامه داد: وقتی کودکان زباله گرد برای ترمیم ساده ترین زخم های دست خود به بیمارستان برده نمی شوند، رفته رفته تعدد بروز این زخم ها، منجر به آسیب دیدن شدید دست این کودکان و بخصوص از کار افتادن انگشتانشان می شود.
همچنین به گفته این فعال حوزه زنان و کودکان، کودکان زباله گرد به شدت با قارچ و سایر بیماری های پوستی درگیر هستند و به راحتی می توان اثرات قارچ را حتی در صورت این کودکان مشاهده کرد؛ چراکه کودکان زباله گرد نه تنها در کوچه ها و خیابان ها با پسماند دست و پنجه نرم می کنند، بلکه در کارگاه های دفن زباله نیز با آسیب ناشی از شیرابه این پسماندها مواجه می شوند.
مسئولان به بهانه غیرقانونی بودن مهاجرت کودکان زباله گرد، هیچ کاری برای آنها نمی کنند
کودکان زباله گرد شب ها را در کارگاه های پسماند می گذرانند و بعضا در کنار افراد بزرگسالی که آنها را به کار گرفته اند، می خوابند؛ یعنی این کودکان همراه افرادی که کودک آزار هستند، در یک مکان استراحت می کنند و با وجود این که کمتر اطلاعات دقیقی از تعرض به این کودکان توسط افراد فعال در باندهای زباله گردی به بیرون درز کرده، اما علیزاده معتقد است که احتمال تعرض یا تجاوز به این کودکان کم نیست؛ اگرچه خودکودکان هیچ گاه جرات نمی کنند که در این زمینه صحبت نمی کنند.
این صحبت ها صرفا بخشی از زندگی روزمره کودکان زباله گرد به روایت علیزاده به عنوان یکی از فعالان حوزه آسیب های اجتماعی است که البته بسیاری از مردم هیچ خبری از آن ندارند. این فعال حوزه آسیب های اجتماعی معتقد است که بسیاری از مسئولان از این مسائل خبر دارند، اما چون کودکان زباله گرد، مهاجران غیرقانونی هستند، توجه خاصی به شرایط زندگی آنها نمی کنند.
یعنی به گفته علیزاده، با وجود این که سال هاست معضل حضور کودکان زباله گرد، تهران و بسیاری از کلانشهرهای دیگر کشور را درگیر کرده است، اما مدیران شهرداری و نهادهای حمایتی از جمله بهزیستی هیچ گاه برنامه ای جدی برای بیرون کشاندن کودکان زباله گرد از منجلابی که در آن گرفتار شده اند، ندارند.
این فعال حوزه زنان و کودکان در پاسخ به این سوال که کدام نهاد مسئولیت رسیدگی به کودکان زباله گرد را برعهده دارد، گفت: قطعا مسئولیت رسیدگی به امور کودکان آسیب دیده با سازمان بهزیستی است، اما متاسفانه چون کودکان زباله گرد مهاجر غیرقانونی هستند، به نظر می آید که هیچ سازمانی نمی خواهد مسئولیت آنها را برعهده بگیرد؛ به نحوی که حتی خود من، بعضا مسئولان رده بالای کشور را به دیدار کودکان زباله گرد برده ام، اما کمتر دیده ام که آنها برای حمایت از این کودکان برنامه ریزی کنند.
این فعال حوزه آسیب های اجتماعی ادامه داد: کسانی که پشت میز ریاست می نشینند و بابت مسئولیتی که دارند، حقوق های کلانی می گیرند، باید پاسخگوی وضعیت زندگی کودکان زباله گرد باشند. اگر این مدیران، مسئولیت رسیدگی به امور کودکان زباله گرد را برعهده نمی گیرند، چطور می توانند شب ها سر را راحت بر بالین بگذارند و بدون دغدغه استراحت کنند؟
نهادهای بین المللی بر زندگی جهنمی کودکان زباله گرد چشم پوشی نکنند
دنیای زباله گردی کودکان از نظر علیزاده یک جهنم است که اتفاقاتی که در آن رخ می دهد، صرفا در کتاب ها و قصه ها قابل ملاحظه است. این فعال حوزه آسیب های اجتماعی تاکید کرد با توجه به منابع مالی عظیم کشور ما، حتما مسئولان اگر بخواهند می توانند بودجه لازم برای ساماندهی کودکان زباله گرد را فراهم کنند و نباید با این بهانه که این کودکان مهاجر غیرقانونی هستند، نسبت به ظلمی که هر روزه به این کودکان روا داشته می شود، چشم پوشی کنند.
علیزاده همچنین معتقد است که قطعا رد مرز کردن کودکان زباله گرد مهاجر و بازگرداندن آنها به کشور مبدا خود، به هیچ وجه نمی تواند راه حل مناسبی برای رسیدگی به این کودکان باشند، زیرا اگر خانواده های این کودکان در شرایط مناسبی قرار داشتند، هیچ گاه فرزندان خود را به باندهای زباله گردی نمی سپردند؛ بنابراین خانواده ها و اساسا کشور مبدا کودکان زباله گرد به هیچ وجه پناهگاه مطلوبی برای آنها نیست و ما باید در کشور خودمان از این کودکان حمایت کنیم و برای بهبود وضعیتشان برنامه ریزی کنیم.
مهاجرت کودکان زباله گرد و نوع کار کردن این کودکان از روی استیصال آنهاست و اساسا زباله گردی شایسته هیچ کودکی نیست. بنابراین نه تنها سازمان های حمایتی و اجرایی ایران از جمله بهزیستی، شهرداری و وزارت بهداشت باید برای رسیدگی به وضعیت سلامتی، بهبود شرایط زندگی و ساماندهی آنها پا پیش بگذارند، بلکه حتی نهادهای بین المللی نیز باید اقدامات لازم را برای حمایت از آنها انجام دهند.
یعنی بخش های مختلف زیرمجموعه سازمان ملل که در ایران فعال هستند باید از جامعه جهانی بخواهند که به ایران، به عنوان کشوری که تحریم است و با مشکلات اقتصادی زیادی دست و پنجه نرم می کند، برای رسیدگی به امور کودکان زباله گرد کمک کند؛ زیرا وضعیت زندگی و کار این کودکان با واژه ای جز استثمار قابل توصیف نیست و نهادهای بین المللی به هیچ وجه نباید روی این مساله چشم پوشی کنند.